کارتهای فانتزی من

در این وبلاگ میتونید کارتهای فانتزی من رو ببینید و در صورت تمایل سفارش بدید (فرنوش)

کارتهای فانتزی من

در این وبلاگ میتونید کارتهای فانتزی من رو ببینید و در صورت تمایل سفارش بدید (فرنوش)

آرزوهایی که حرام شدند


آرزوهایی که حرام شدند




جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند

به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم

لستر هم با زرنگی آرزو کرد.....


  • جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند
  • به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم
  • لستر هم با زرنگی آرزو کرد
  • دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد
  • بعد با هر کدام از این سه آرزو
  • سه آرزوی دیگر آرزو کرد
  • آرزوهایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی
  • بعد با هر کدام از این دوازده آرزو
  • سه آرزوی دیگر خواست
  • که تعداد آرزوهایش رسید به ۴۶ یا ۵۲ یا...
  • به هر حال از هر آرزویش استفاده کرد
  • برای خواستن یه آرزوی دیگر
  • تا وقتی که تعداد آرزوهایش رسید به...
  • ۵ میلیارد و هفت میلیون و ۱۸ هزار و ۳۴ آرزو
  • بعد آرزو هایش را پهن کرد روی زمین و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن
  • جست و خیز کردن و آواز خواندن
  • و آرزو کردن برای داشتن آرزوهای بیشتر
  • بیشتر و بیشتر
  • در حالی که دیگران میخندیدند و گریه میکردند
  • عشق می ورزیدند و محبت میکردند
  • لستر وسط آرزوهایش نشست
  • آنها را روی هم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا
  • و نشست به شمردنشان تا .......
  • پیر شد
  • و بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود
  • و آرزوهایش دور و برش تلنبار شده بودند
  • آرزوهایش را شمردند
  • حتی یکی از آنها هم گم نشده بود
  • همشان نو بودند و برق میزدند

  • بفرمائید چند تا بردارید

  • به یاد لستر هم باشید

  • که در دنیای سیب ها و بوسه ها و کفش ها


  • همه آرزوهایش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد
  •  !!!
  •  

    گاه آنچه امروز داریم و از آن لذت نمی بریم آرزوهای دیروزمان هستند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد