در آستـانه سالروز ولادت حضـرت امام رضـا (ع)
مولای من! تو را امام غریب مینامند،
مولای من!
میخواهم از
آسمان بگویم که هر روز نه، هر ساعت نه،
هر لحظه و ثانیه از تو جان میگیرد و در پیشگاه شکوه تو جان
میدهد.
ای آفتاب
مهربانی!
میخواهم از خورشید بگویم که در هر طلوع
با انوار خود به پنجره فولاد تو چنگ میزند و از ضریح تو نور
میگیرد.
ای حجت
خدا! خوش
به حال جاده که از قدوم زائرانت بغض تنهایی خود را میشکند
و خاک پایشان را به سینه زخمآلود خود میزند که عمری است از طواف
تو جا مانده است.
خوش به حال رواقها، درها و دیوارهایی که از نفس مهمانانت پَِر
میگیرند و به ضریح پاک تو میرسند.
خوش به حال منارهها وکاشیها!
حال در آستانه سالروز طلوع جاودانه تو ای شمسالشموس،
از راه دور به میعادگاه عاشقی تو چشم دوختهایم تا از جام کرامتت
جرعهای بنوشیم.
عنایتی کن و ما را بینصیب مگردان!
ای امام
رئوف، ای غریب غریب نواز!
به آستانة محبّت تو، دامن دامن حاجت می آوریم و صحرا صحرا کرامت می
بریم.
چه کنیم که ظرفیت دست و دامن کوچک ما اندک است،
و الاّ دریای احسان تو بیکرانه است.
میلیون ها زائر را می پذیری،
نه منّت می گذاری و نه منّت می پذیری.
هرکس را به نحوی می نوازی،
تو "رضا"یی و همه را راضی بر می گردانی
و ذرّه ای از عنایت تو و ارادت ما کم نمی شود.
آنجا که فرشتگان به کفشداری حرمت مشغولند و کرّوبیان خادمان
افتخاری آستان تواند،
ما کمتر از آنیم که خاک پای خستة زائرانت باشیم و "اباصلت" آستانت
به شمار آییم.
اما تو زائرانت را دوست داری و در خانة خودت به حضور می پذیری.
لحظه ای که دلمان می شکند و شانه هایمان می لرزد و اشک در
دیدگانمان حلقه می زند،
یعنی اذن ورودمان داده ای.
وقتی "السلام علیک" می گوییم،
رواق چشممان با قطرات اشک، آیینه کاری می شود.
آنگاه از پشت ضریح اشک،
سیمای تو را می بینیم که در هاله ای از عصمت سبز قرار دارد
و دست عنایتت بر سر زائران است
و نگاه مهربانت، ضامن آهوی دل ما می شود،
دلی که از همه جا رمیده و به حرم تو روی آورده است.
همه ی هستی ما، نذر یک لحظه حضور در کنار ضریحت باد !
ای هشتمین نور آسمان عشق و دلدادگی ...
برگرفته از سایت پرشین استار